سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدی های برادران را فراموش کن، تا دوستی شانرا پایدار کنی . [امام علی علیه السلام]

سرگزشت

 
 
لینک1(سه شنبه 86 مهر 3 ساعت 8:28 عصر )

عشق : یک تعریف القایی

عشق کلمه ایست که برای آن به تعداد انسانها تعریف و معنا وجود دارد . اکنون به این تعریف عشق توجه کنید :  « توانایی و تمایل به اینکه اجازه دهید کسانی که برایتان عزیز هستند دارای آن شخصیتی باشند که خودشان انتخاب می کنند ، بدون اینکه هیچگونه اصراری داشته باشید که آنها مطابق میل و نظر شما بوده و عقاید و خواسته های شما را برآورده سازند . » این توصیف ممکن است صحیح و عملی باشد ، اما واقعیت این است که کمتر کسی  می تواند به آن عمل کند . شما چگونه می توانید به جایی برسید که بگذارید دیگران آنچه می خواهند باشند بدون اینکه اصرار داشته باشید که توقعات و امیال شما را برآورده سازند ؟ خیلی ساده است ، با دوست داشتن خودتان . با احساس اینکه شما مهم ، ارزشمند و زیبا هستید . وقتی بدانید که خود چقدر خوب و شایسته هستید ، دیگر نیازی ندارید که دیگران با انجام خواسته ها و نظریات شما ، ارزش شما را تأیید و تقویت نمایند . اگر شما به خودتان اطمینان داشته باشید دیگر نه می خواهید و نه نیاز دارید که دیگران شبیه شما باشند . زیرا اولاً شما بی مانند هستید و دیگر اینکه شباهت فرضی آنها با شما وجه تمایز شخصیت آنها را از بین می برد ، در حالیکه همین صفات ویژه و متمایز آنهاست که شما دوست دارید . به این طریق کم کم می توانید دیگران را دوست داشته باشید . شما خود را دوست خواهید داشت و قادر خواهید بود که دیگران را نیز دوست بدارید ، و با توجه به خود  می توانید به دیگران هم توجه کنید و به آنها محبت نمایید . شما این کار را نه بخاطر سپاس از آنها و یا انتظار بازده آن ، بلکه بخاطر لذت پاک و خالصی که از کمک کردن و عشق ورزیدن می برید انجام می دهید .

اگر وجود شما در نظر خودتان بی ارزش باشد یا خود را دوست نداشته باشید ، آنگاه محبت به دیگران غیر ممکن خواهد بود . چگونه می توانید به دیگران عشق بدهید در حالیکه خود بی ارزشید ؟ آنوقت عشق شما چه ارزشی خواهد داشت ؟ و اگر نتوانید عشق  بدهید نخواهید توانست پذیرای آن نیز باشید . آخر محبتی که نثار یک شخص بی ارزش شود چه ارزشی دارد ؟ عاشق بودن ، محبت دادن و گرفتن ، تماماً‌ با ‌« خودی » آغاز می شود که کاملاً مورد عشق و محبت باشد .

مرد میانسالی بود که ادعا می کرد همسر و فرزندانش را خیلی دوست دارد . برای نشان دادن محبت خود هدایای گرانقیمت برای آنها می خرید ، آنان را به تعطیلات پر خرج می برد ، و هر وقت برای انجام کاری به مسافرت  می رفت دقت داشت نامه هایش را با عبارت "دوستتان دارم" امضاء کند . اما هیچوقت نمی توانست به همسر و فرزندانش بگوید که آنها را دوست دارد ، و همین مشکل را با پدر و مادرش نیز که شدیداً مورد علاقه اش بودند داشت . دلش می خواست کلمات محبت آمیز بگوید ، این کلمات بارها از فکرش می گذشت ؛ با وجود این هر وقت می خواست بگوید دوستت دارم گلویش می گرفت و صدایش بند می آمد .

گفتن « دوستت دارم » او را با خودش روبرو می کرد . اگر می گفت ترا دوست دارم یک نفر می بایست پاسخ دهد منهم ترا دوست دارم . ابراز محبت از جانب وی می بایست با تأیید ارزش خود وی پاسخ داده شود . گفتن این کلمات خطر کردن بزرگی بود زیرا ممکن بود با پاسخ مطلوب روبرو نشود و آنگاه تمامی ارزش او مورد شک قرار می گرفت . اما اگر با اعتقاد به دوست داشتنی بودن خودش پیش می رفت ، دیگر هیچ اشکالی در گفتن « دوستت دارم » نمی داشت ، و به فرض این که پاسخ « منهم ترا دوست دارم » را نیز نمی گرفت ، ارتباطی به ارزش شخص او نداشت ، زیرا در تشخیص ارزش و اعتبار خود تردیدی نداشت . دوست داشتن یا دوست نداشتن متقابل از جانب همسر این مرد یا دیگری مشکل خود آنهاست . او ممکن است طالب محبت دیگران باشد ولی محبت دیگری لازمه اثبات ارزش او نیست .

شما می توانید با دوست داشتن خود با کلیه احساسات دیگری که نسبت به خودتان پیدا می کنید مبارزه نمایید . بیاد داشته باشید که در هیچ زمانی تحت هیچ شرایطی نفرت به خود بهتر از عشق به خود نیست . حتی اگر به خلاف میل خودتان رفتار کرده باشید ، بیزاری از خود فقط به رکود و زیان شما می انجامد . بجای نفرت از خود احساسات مثبت را پرورش دهید . از هر اشتباه پندی بیاموزید و تصمیم بگیرید تکرارش نکنید و آن اشتباه را با ارزش خود ارتباط ندهید .

معنای عشق به خود چیست و چه تفاوتی با انجام خواهشها و نظریات دیگران دارد ؟ هرگز ارزش خودتان را که امری طبیعی و مسلم است با رفتار خود یا رفتار دیگران نسبت به شما مخلوط و مشتبه نکنید . تکرار می کنم ، این کار کار آسانی نیست . پیامهای اجتماع از قبیل « تو پسر بدی هستی » بجای « تو رفتار بدی داشته ای » ، « وقتی این کار را می کنی مادر دوستت ندارد » بجای «مادر طرز رفتار تو را دوست ندارد » در همه زمینه ها و طبقات اجتماع غالب و رایج است . نتایجی که ممکن است از این پیامها گرفته باشید از این قرار است :« او مرا دوست ندارد ، حتماً من بد و بی ارزش هستم » بجای « او مرا دوست ندارد ، این نظر و تصمیم خود اوست و با وجود اینکه خوشایند من نیست معهذا من آدم مهم و با ارزشی هستم .»

لنگ در شعر « گره ها » توضیح می دهد که چگونه انسان افکار و نظریات دیگران را جلب کرده و آنها را با ارزش و اعتبار خود برابر می شمارد :

مادرم دوستم دارد .

حالم خوب است .

حالم خوب است چون او دوستم دارد .

مادرم دوستم ندارد .

حالم بد است .

حالم بد است چون او دوستم ندارد .

حالم بد است چون بد هستم .

من بد هستم چون او دوستم ندارد .

او دوستم ندارد زیرا من بد هستم .

افکاری که از کودکی با آنها خو گرفته ایم بسادگی از بین نمی روند . هنوز هم ممکن است تصور شما از شخصیت خویشتن بر پایه نظریات دیگران قرار داشته باشد . علیرغم این حقیقت که تصورات اولیه شما از شخصیت خودتان ، بر پایه نظریات بزرگسالان بنا نهاده شده ، لازم نیست که آنها را برای ابد حفظ کنید .بله ، خیلی دشوار است که قیود کهنه را دور بریزید و زخم های شفا نایافته را شستشو دهید ، اما آویختن به آنها با توجه به نتایج و عواقبی که دارد بدتر و مشکلتر است . با تمرینهای فکری می توانید چنان برخوردهای محبت آمیزی با خودتان پیدا کنید که برایتان حیرت آور است .

چه کسانی به خوبی قادر به دوست داشتن هستند ؟ آیا اعمال و رفتار آنها در جهت تخریب شخصیتشان است ؟ هرگز . آیا خودشان را حقیر می پندارند و در گوشه ای پنهان می شوند ؟ خیر. توانایی ایثار و پذیرفتن عشق و محبت از خود شما آغاز می گردد . با خود پیمان ببندید که عادت به هر گونه رفتار و تفکر خود کاستنی را از بین ببرید .



 
توسصیر برای وبلاک خودم است(سه شنبه 86 مهر 3 ساعت 7:47 عصر )
my picture

 
عکس(سه شنبه 86 مهر 3 ساعت 5:29 عصر )

تصویر



<      1   2      




بازدیدهای امروز: 2  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 9888  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «